روزنامه بهار
1396/10/27
خرابآباد شهر بیتپش
بی توجهی به آثار و منابع تاریخی و فرهنگی در کشور ما خبر تازه ای نیست که از آن بياطلاع باشیم و از رنجی که ميبریم، دل آزرده نباشیم. این داستان تکراری تاریخ و فرهنگ ما شده است. اخیرا هم اعلام شد خانه نیما یوشیج که از جمله اماکن مهم و اثرگذار در جامعه ادبی است، از فهرست آثار ملی خارج شده است و این جای نگرانی دارد که خانه ای که محل گرد آمدن شعرا و بزرگان فرهنگی ما بوده است، چه سرنوشتی را به خود خواهد دید. با این دیدگاه و نگرانی برای این خانه ارزشمند که جایگاهی تاریخی در ادب و فرهنگ ما دارد، با شاعران معاصر گفتوگو کردهايم که در ادامه و در شمارههاي آینده خواهید خواند.***
سایه تخریب بر سر خانه نیما یوشیج
خانه نیما یوشیج در سال ۱۳۸۰، مصادف با سالمرگِ شاعر در فهرست آثار ملی کشور ثبت شد و حالا پس از گذشت ۱۶ سال، خبرها حاکی از آن است که این خانه از فهرست آثار ملی ایران خارج شده و در وضعیت نامساعدی به سر میبرد.متأسفانه اخیراً مالکان خانه نیما، به دیوان عدالت اداری شکایت کردهاند مبنی بر اینکه هیچ سند و مدرکی در خصوص اینکه این خانه متعلق به نیمایوشیج است، وجود ندارد و از دیوان خواستهاند تا این خانه از فهرست آثار ملی کشور خارج شود. دادگاه هم بهرغمِ دفاعیات سازمان میراث فرهنگی و موارد مندرج در پرونده ثبتی و دیگر اسنادی که نشان میدهد این خانه، عملاً خانه نیما است؛ متأسفانه به درخواستِ مالکان رأی مثبت داده و این خانه را در تاریخ ۱۵ آبانماه ۱۳۹۶ از فهرستِ آثار ملی کشور خارج کرده است.معاون سازمان میراث فرهنگی استان تهران ادامه داد: در رأی دیوان اینگونه آمده است که هیچگونه سندِ ثبتیِ واجد ارزش قضایی در نسبتِ خانه مورد نظر، با نیما وجود ندارد و با توجه به آن، حکم خروج از ثبت صادر شده است. البته ما هنوز نمیدانیم که آیا دیوان عدالت اداری، پرونده ثبتیِ خانه را استعلام کرده است یا خیر. این مسئله مهمی است که باید مشخص شود و دیوان عدالت اداری باید به آن پاسخ دهد.
وی درباره اقداماتی که سازمان میراث فرهنگی برای جلوگیری از خروج این خانه از فهرست آثار ملی انجام داده نیز گفت: ما دفاعیات خود را به دیوان عدالت اداری ارائه دادیم و از آنها خواستیم که در رأی خود تجدیدنظر کنند، ولی درخواست ما رد شد. درنهایت بهرغمِ موجودیت اسناد کافی در اینباره، این حکم صادر شده است. دیوان عدالت اداری تنها به شرعیات تکیه کرده تا بندهای قانونیِ سازمان میراث فرهنگی.وی در پاسخ به این سؤال که آیا مالکِ خانه از ورّاث نیما (و بهطور خاص، پسر او)ست یا خیر؛ گفت: اسامی مالکان خانه به گونهای است که به نظر نمیرسد از اقوام نیما باشند. در پروندهای که پیش ماست، «شریفنیا» به وکالت از مالک خانه «سهرابی» به دیوان شکایت بردهاست.سیروسنیا گفت: خانهای که از ثبت خارج میشود به این معنا نیست که مالک میتواند آن را تخریب کند. این ملک قاعدتاً به دلیلِ شخصیت مهمی که در آن حضور داشته، بنایی ارزشمند است و مالک حق تخریب آن را ندارد. اما زمین این خانه بزرگ است و در منطقه ۱ تهران واقع شده است. به همین خاطر شاید مالکان، پیگیر این موضوع هستند تا با خارج کردنِ خانه از فهرست آثار ملی، مجوز تخریب و نوسازی را از شهرداری بگیرند.
وی درباره وضعیت فعلی این خانه گفت: چند باری یگان حفاظت میراث خواسته از خانه بازدید کند اما چون کسی نبوده که در را باز کند، نتوانستهاند به خانه ورود کنند. با این حال، گویا خانه رها شده است، اصلاً به آن رسیدگی نمیشود و در وضعیت بدی به سر میبرد.
نگاه یک سویه بر سر تاریخ و فرهنگ
عبدالجبار کاکایی، یکی از شاعران معاصر در پاسخ به سوال ما درباره حذف خانه نیما یوشیج از فهرست ثبت آثار ملی با اظهار تاسف گفت: باید دید که خانه نیمایوشیج شرایط واگذاریاش چگونه است؟ آیا کوتاهی شده یا اینکه وراث حاضر نیستند خانه را واگذار کنند؟ ولی در هر شکلش نبود این خانه در آثار ملی کشور باعث تاسف است. اگر موضوع از طرف متعلقان و وابستگان نیما و یا از طرف کسانی است که کوتاهی ميکنند و یا از طرف میراث فرهنگی و یا جاهایی که به این امر مرتبط هستند، باشد باز هم ناراحت کننده است. وی در ادامه افزود: شخصیت نیما در تاریخ ادبی ما و در 100 سال اخیر به لحاظ موقعیت و وضعیتی که برای ادبیات ما ایجاد کرد، کم نظیر است. در کشورهای مجاور ما افرادی که در اندازه نیما نیستند مانند ابولقاسم لاهوتی، بينهایت مورد ارج و قربت است، این در حالی است که این شاعر با همه بزرگی اش، تاثیرگذاری نیما را نداشته است. در تاجیکستان هم برای شعرای ما ارزش قائلند ولی باز هم شاعران خودشان را که در اندازه نیما هم نیستند، بیشتر ارج ميگذارند و در اروپا و خیلی جاهای دیگر هم همین طور است. من فکر ميکنم نه تنها لازم است خانه نیما تبدیل به یک مکان ملی بشود بلکه جدا از خانه نیما حتی جاهایی که نیما در آنجا تردد داشته، سکونت داشته و احیانا پاتوقش بوده است هم باید به عنوان جاذبههاي توریستی یا احترام به مفاخر ادبی حفظ شود.
این شاعر و زبان شناس ایرانی یادآور شد: تاثیر نیما یک تاثیر ملی است و نه تاثیر منطقهای. فراموش نکنیم که او شاعری است که وضعیت شعر ما را دگرگون کرد. کسی که جغرافیای ادبی ما را با تغییر مرزها و سنتها جابه جا کرد.
کاکایی در ادامه گفت: متاسفانه تلاش بيفایده ای برای تحریف تاریخ اتفاق ميافتد از سوی پایگاههاي فکری که به نوعی نفوذ دارند در تنظیم کتابهاي درسی است و مدارس. در تنظیم تاریخ شفاهی مواردی از این دست، تلاش سازمان یافته ای وجود دارد و دست به تحریف تاریخ و حرکت دادن آن به سمتی که خودشان تمایل دارند، ميزنند. حتی کتاب هایی در رد نیما، متاسفانه با حمایت و امکانات دولتی منتشر ميکنند و با دلایلی علمی و شواهدی تاریخی به غرب زدگی نیما و نگاه ایدئولوژیکی او تاکید ميکنند که متاسفانه 40سال است، روی تاریخ، فرهنگ و مذهب ما سایه انداخته است و متاسفانه این نگاه یک سویه در فرهنگ و کشور ما جاری شده است. وی تاکید کرد: فکر ميکنم که این نوع نگاه فقط در حوزه شعر و ادبیات نیست بلکه در تمام حوزهها و در تاریخمان وجود دارد و لازم است پژوهش بکنیم و نقاط طلایی تاریخ مان را پررنگ کنیم. چون تاریخ و فرهنگ ما به شدت در معرض تحریف قرار دارد و در مجامع رسمی و در مدارس تلاش ميشود که چهره آنها زشت جلوه داده شوند.عبدالجبار کاکایی با اشاره به شخصیت مصدق اظهار داشت: به طور مثال یک شخصیت مهمی مثل مرحوم مصدق با تمام اسناد روشن و مردم دوستی ایشان به نحوی در جامعه بازتاب داده ميشود به ویژه از رسانههاي عمومی که انگار یک آدم سست اعتقاد و بيمنطق و طرفدار غرب بوده است. وقتی شخصیت مصدق با آن همه اسناد سیاسی و با آن همه سابقه روشن، وجود فیلمها و عکسها و گزارش تاریخی، مورد تحریف قرار ميگیرد، ميخواهید چهره و خانه نیما یوشیج که سالها در دزاشیب با عالیه خانم زندگی ميکرده و 4تا مقاله و یادداشت مينوشته است، در معرض تحریف قرار نگیرد. وی در ادامه از بيعدالتی در ویترین ادبیات کشور یاد کرد و گفت: همین الان هم ویترین ادبیات ما طوری چیده شده که متاسفانه عدالتی در آن اجرا نشده است. اگر عدالت رعایت شود در نقد رسمی ما و اگر امکان همگرایی جریان ادبی در جامعه وجود داشته باشد، ویترن ادبی جامعه ما جابه جا ميشود. اگر خیلی از افرادی که جلو هستند به عقب بروند و خیلیها که عقب هستند به جلو بیایند، یک بار دیگر همه را جابه جا کنیم و آن زرنگها را ببریم عقب و تنبلها را بیاورم جلو، اتفاقات قابل توجهی ميافتد. به یک چنین عملکردی نیاز داریم. پیشتر باید همگرایی ادبی اتفاق بیفتد یعنی اهالی ادبیات بدون در نظر گرفتن پیشینههاي فکری وفرهنگی شان، بدون تاثیر گذاشتن خطوط سیاسی شان تنها به صرف داشتن توانایی ذوقی و ادبی شان و البته اثرگذاری شان مورد توجه قرار بگیرند و و گرد هم جمع شوند. فضایی آرام به دور از تنشها و عصبیتها و طردها و انکارها. فضایی که همدیگر را بپذیرند تا به یک سازمان منسجمی از ادبیات ملی برسیم. آن وقت است که جایگاه نیما هم معلوم ميشود، جایگاه شاملو و جایگاه قیصر امین پور هم معلوم ميشود. تمام این آدمها مورد جفا قرار گرفته اند. به همه این موارد باید توجه کرد.
عملکرد ضعیف میراث فرهنگی
علی محمد مسیحا، شاعر و نویسنده در پاسخ به این سوال که اخیرا خانه نیما یوشیج از فهرست ثبت آثار ملی درآمده است، چه نظری دارید؟، اظهار داشت: من در زمان حیات خانم دانشور، چون با ایشان رفت و آمد ميکردم و ایشان به بنده لطف داشتند، شاهد بودم که چقدر تلاش کردند که خانه جلال و روبه روی آن که خانه نیما بود را بگیرند و به خانواده ایشان هم گفته بودند که دیگر حق انتقال را ندارند. آن موقع سیمین دانشور خیلی تلاش کرد تا این کار را انجام دهد و پیگیر این قضیه بود چون به هر حال از دوره جوانی شان با هم دوست و همسایه بودند. او هم خیلی دوست داشت خانه نیما که آدم بزرگی در ادبیات ما بود، جزو آثار ملی شود.وی در ادامه گفت: در کشورهای دیگر حتی برای آن لیوانی که روی میز نویسنده یا بزرگمرد فرهنگی کشور هست یا حتی آن کافه ای که ميرفته و روزش را در آنجا سپری ميکرده است، ارزش و اعتبار قائل هستند و سعی ميکنند این اماکن را به یک طریقی نگهداری کنند متاسفانه ما در ایران از این جور در شهرهای مختلف مسائل و بيتوجهیها زیاد داریم. این مورد که تهران است و خانه نیمایوشیج!
علی محمد مسیحا همچنین افزود: میراث فرهنگی ما خیلی عملکرد خوبی ندارد و ارزشی برای میراث ملموس و غیر ملموس ما قائل نیستند. الان بزرگان در قید حیاتی هم هستند که خودشان مراجعه ميکنند و مایلند تا در قید حیات هستند، خانه شان را در اختیار میراث فرهنگی قرار دهند. نیما که دستش از دنیا کوتاه هم شده است و متاسفانه کسی ارزشی برای میراث فرهنگی ما قائل نیست و بسیار تاسف بار است. این قضیه بسیار ناراحت کننده است چون بنده از لحظه لحظه پیگیریهاي خانم دانشور آگاه بودم و شاهد بودم که ایشان تا آخرین لحظات عمرش حرص این مسائل را ميخورد ولی متاسفانه در مملکت ما اینقدر از این دست مسائل اتفاق افتاده که عادی شده است.این شاعر در پاسخ به این سوال که چرا خانه نیما یوشیج اهمیت دارد و باید ثبت ملی شود، تاکید کرد: نیما خالق شعر نو و بنیانگذار شعر نو بود. شخصی که به لحاظ ادبی بسیار ارزشمند است و فراموش نکنیم که خیلی از شعرهای مهم تاریخ ادبی ما در آن خانه گفته شده است و آدمهاي بزرگ و شاگردان نیما یا افراد مهم دیگری که در آن خانه رفت و آمد کردند، همه اینها به بار معنوی آن فضا اضافه ميکند و ارزش دیگر آن این است که ارزش گردشگری دارد ولی متاسفانه با همه این تاکیدها، زبان ما مو درآورد و به نتیجه مطلوب هم نرسیدیم.
علی محمد مسیحا همچنین در پاسخ به این سوال که چرا ما به اماکنی که در واقع نقطه شروع یک تاریخ مهم در کشور و فرهنگ مان بوده است، بيتوجهیم؟، گفت:جواب این سوال را باید از مسئولانی پرسید که پستهاي کلیدی در عرصه فرهنگی ما دارند و خودشان همه کاسب هستند. متاسفانه چون این افراد نگاه کاسب کارانه به مسائل دارند و منافع شخصی خودشان را در اولویت قرار ميدهند. همین اتفاق در حوزه هنرهای تجسمی ميافتد، افتاده و خواهد افتاد. ضمن اینکه ارتباطاتی که در دادن و گرفتن این پستها وجود دارد که با این موضوعات در ارتباط است. متاسفانه باندبازی و همه این موارد باعث ميشود که کسی هم دستش به جایی بند نباشد.
اقدام مسئولانه و مدبرانه
باید منتظر ماند دید که این خانه مهم به چه سرنوشتی دچار ميشود اما امیدواریم که مسئولان این بار کندی نکنند و اقدامی مدبرانه برای حل این مسئله و توجه به این خانه تاریخی کنند که مبادا تخریب آن لکه ننگی در فرهنگ و تاریخ ما شود.